بازیگر نقش ابرا در سریال یاغی که این روزها خوش درخشیده الیکا ناصری است. این بازیگر زن سینمای ایران به تازگی وارد عرصه بازیگری شده و نقش ابرا در سریال یاغی را به خوبی بازی کرده است.
زندگینامه الیکا ناصری بازیگر نقش ابرا در سریال یاغی
به گزارش بازیگرنیوز ،الیکا ناصری بازیگر نقش ابرا متولد سال 1381 است . این بازیگر زن پیش از این در تئاتر مشغول به فعالیت بوده و توانسته نظر محمد کارت کارگردان سریال یاغی را به خود جلب کند.
ابرا در سریال یاغی در واقع نامزد جاوید با بازی علی شادمان است که همدیگر را دوست دارند اما خانواده ابرا مخالف ازدواج او با جاوید است.
نقش الیکا ناصری در سریال یاغی
ابرا در این سریال تحت فشار مادرش( مه لقا باقری) قرار می گیرد تا به آلمان برود و بیخیال عشق جاوید شود که ابرا در این میان خودکشی می کند و پس از آن از بیمارستان متواری می شود و …
کارنامه بازیگری الیکا ناصری
الیکا ناصری همچنین در فیلم میان ماندن و رفتن به کارگردانی بهروز شعیبی در سال 1388 بازی کرده بود.
بازیگران سریال یاغی
بازیگران اصلی مجموعه یاغی پارسا پیروزفر، علی شادمان، طناز طباطبایی، امیر جعفری، نیکی کریمی، فرهاد اصلانی، مهدی حسینینیا، آبان عسکری، مهلقا باقری، عباس جمشیدیفر، جواد خواجوی و …. هستند.
در سریال یاغی علی شادمان نقش اصلی آن را با نام جاوید دارد .
الیکا ناصری و علی شادمان در سریال یاغی
عوامل سریال یاغی
نویسندگان : پدرام پورامیری ، حسین دوماری و محمد کارت
مدیر فیلمبرداری : سامان لطفیان
دستیار اول فیلمبردار : هومن خلیلی
تدوین : اسماعیل علیزاده
طراح صحنه : حجت اشتری
طراح لباس : محمد کارت
مدیر صدابرداری : سعید زند
مدیر تولید : مسعود زمانی
جانشین مدیر تولید : میلاد مولازاده
آهنگساز : بامداد افشار
طراحی و ترکیب صدا : آرش قاسمی
طراح گریم : محسن دارسنج
دستیار اول کارگردان : ایمان توکلی
مدیر برنامه ریزی : وحید کاشی
منشی صحنه : ماریا میرنژاد
طراح جلوه های ویژه رایانه ای : امین پهلوان زاده
طراح جلوه های ویژه میدانی : آرش آقابیگ
عکاس : مجید طالبی
طراح لوگو : محمد روح الامین
طراح تیتراژ : حامد بارئی طبری
مستند پشت صحنه : جواد رزاقی زاده
مدیر تدارکات : سید رسول حاتمی
اتالوناژ : استودیو روشنا
پشتیبانی فنی : حمید لدنی
زمان پخش سریال یاغی
هر پنجشنبه ساعت ۸ صبح، سریال یاغی از فیلیمو پخش می شود.
خلاصه داستان سریال یاغی
سریال یاغی روایتگر درامی پر فراز و نشیب از سفر یک قهرمان است که شخصیت های متنوعی از طبقات مختلف اجتماعی در مسیر با او همراه می شوند یا برایش مانع می تراشند، یاغی باید از مرز درد و خستگی عبور کند…
جاوید در سریال یاغی
شخصیت جاوید (که به نوعی ادای دین به قهرمان نامیرای رمان «داستان جاوید» اسماعیل فصیح است و مثل او در عمق تاریکی بهدنبال روزنههایی از رستگاری میگردد) تمام ویژگیهای یک قهرمان همدلیبرانگیز را دارد. کودک یتیم و دردمندی که دست روی زانوی خودش گذاشته و بالا آمده و هیچ آرزویی ندارد
جز اینکه فقط مثل یک شهروند کاملاً معمولی، شناسنامه و حق حیات داشته باشد. جاوید محمد کارت هم مثل جاوید اسماعیل فصیح، آهوی معصومی است در محاصره گرگها؛ گرگهایی در لباس گوسفند؛ گرگهایی که هنوز خیلی مانده تا ذاتالصدورشان را بشناسد و از پسشان بربیاید.
همانطور که سریال هم نخهای تعلیق را در همان قسمت اول بند میکند و شخصیت دورو و قالتاق «اسی قلک» را به بیننده لو میدهد تا همه حواسشان به دودوزهبازی این گرگ بالاندیده باشد.
در این میان فقط جاوید است که هنوز صابون این جماعت درست و حسابی به تنش نخورده که بفهمد با چه موجوداتی طرف است و در چه جهنمی به امید رستگاری سگدوی بیهوده میزند.
اما آیا جاوید با آن یال و کوپال و دل صاف و اراده آهنینش برای بهتر بودن و درست زندگی کردن، حریف این لشکر جرار میشود؟ یا جا میزند و در لجن فرو میرود؟ جواب این سؤال را باید در قسمتهای بعدی جستوجو کرد
بهترین سکانسهای یاغی جاهایی است که زندگی زاغهنشینها و غربتیهای فرودست را به تصویر میکشد.
محمد کارت با تجربه سالها تحقیق و رفتوآمد و همنشینی با آدمهای حاشیه شهر و معتادان فقیر و خانهبهدوشها و تیرآهندزدها و دلالهای شرطبندی و در یک کلام، «آدمهای اعماق»، چنان شناخت دقیقی از زندگی در محلههایی مثل «گتو» و زاغه دارد که بهراحتی میتواند تصویری نزدیک به واقعیت را جلوی چشم بیننده بگذارد.
از مستندسازی درباره کمپ ترک اعتیاد تا نقب زدن به زندگی لاتهای مفتبر و جنگی در «شنای پروانه»، کارت مسیری طولانی را پیموده و حالا در قالب یک تلنگر اجتماعی و هشداری به جامعه خوابزده ما، تصویری زنده و واقعی میسازد .
از آن تنازع بقای خشونتبار و نکبتآلودی که اسمش را بهناچار «زندگی» گذاشتهاند؛ و این در شرایطی است که میتوان حدس زد برای نشان دادن همین مقدار از واقعیت، از چه هزارتوی مخوفی عبور کرده و چقدر تلفات داده تا بتواند همین مقدار را از ممیزی رد کند.
چشماندازی که او از زندگی در اعماق نشان میدهد شبیه تصویری است که هومن سیدی در «مغزهای کوچک زنگزده» نشان داد و دهها فیلمساز دیگر در آثار اجتماعی سینمای ایران سعی کردهاند گوشههایی از آن را در معرض دید جامعه قرار دهند اما خب، ما رویمان طرف دیگری است و احتمالاً زمانی متوجه فاجعه میشویم که دیگر کار از کار گذشته… .
یاغی چند سکانس چشمگیر و خوب دارد که فارغ از روند روایت داستان، از لحاظ جذابیت بصری و ریتم و اجرا قابلتوجه و جذاب هستند. سکانس دزدی آهنآلات در ابتدای اپیزود اول، سکانسهای کشتی خاکی در محله پرهیاهو و همه صحنههایی که زیست طبیعی آدمهای اعماق را در قهوهخانه و حمام و گاراژ تصویر میکند، سکانس عاشقانه روی پل هوایی و از همه مهمتر نماهایی که دوربین روی شخصیت جاوید متمرکز میشود و او را در شمایل یک قهرمان آماده بالیدن و بزرگ شدن میبینیم.
در مقابل وقتی دوربین به محیطهای خانگی میرود و دیالوگهای خانوادگی شروع میشود (مثل سکانسهای درگیری مادر و دختر) همهچیز حالتی معمولی و رنگباخته میگیرد و آن انرژی و کوبندگی سکانسهای مبارزه و گتو و کلنجارهای شخصیتهای زاغهنشین با یکدیگر، از بین میرود.
در واقع نقطه قوت کارگردانی کارت، نمایش ضرباهنگ زندگی در تیرگیهای روزمره طبقات فرودست است، و شخصیتپردازی ریزبافت و پر از جزئیاتی که حتی در کاراکترهای فرعی هم نوعی هویت فردی میآفریند و نشان از شناخت دقیق نسبت به آدمهای واقعی این طبقه اجتماعی دارد.
عالی و درجه یکه 😥♥️