فخری خوروش درگذشت|بیوگرافی کامل فخری خوروش
فخری خوروش از بازیگران زن سینما و تلوزیون و تئاتر در سن 94 سالگی و در آمریکا درگذشت. فخری خوروش از بازیگران قدیمی بود که نقش های ماندگاری در کارنامه کاری خود داشت.
به گزارش بازیگرنیوز، نام اصلی فخری خوروش فخری آسودی متولد دهم خرداد ۱۳۰۹ امروز 20 خرداد 1402 در امریکا دار فانی را وداع گفت.
بیوگرافی کامل فخری خوروش
فخری خوروش از بازیگران قدیمی با نام شناسنامه ای فخری اسودی Fakhri Khorvash بازیگر پیشکسوت ایرانی در ۱۰ خرداد سال ۱۳۰۹ در کرمانشاه به دنیا آمده است.
وی در آمریکا و کالیفرنیا زندگی می کرد.
رفتن فخری خوروش از ایران
این بازیگر زن در سال 82 از ایران برای همیشه رفت و ترک وطن کرد و مقیم امریکا شد.

فخری خوروش چگونه بازیگر شد؟
فخری خوروش بازیگر قبل از انقلاب و سینمای رژیم گذشته بود که از سال ۱۳۳۴ فعالیت خود را در تاتر شروع کرد. در مدت بازی در تاتر چندین نمایش را روی صحنه ایفا کرده و با رونق گرفتن سینما در دهه چهل وارد سینما شد. وی با بازی در فیلم های سوته دلان و لات جوانمرد و والده آقامصطفی و جنوب شهر و ..به شهرت رسید.
وی درباره سختی های بازیگر شدنش گفته بود که من بعد از بازیگر شدن از طرف پدرم طرد شدم و از کرمانشاه به تهران آمدم و به شغل معلمی مشغول شدم. بعد از مدتی فعالیت در آموزش و پرورش و شغل معلمی بطور جدی بازیگری را دنبال کردم.
فیلمهای این بازیگر پیشکسوت قبل از انقلاب و بعد از انقلاب تا دهه هشتاد می توان به یک بوس کوچولو، شیرین و فرهاد، ستاره های دنباله دار، تفنگ شکسته، تاراج، زخمه، قرنطینه، شازده احتجاب، غبارنشین، شیر تو شیر، آقای هالو، آسمون جل، فرمان ،مادر، کت جادویی، همه فرزندان من، پهلوانان
نمیمیرند، امام علی، باغ گیلاس، امیرکبیر در نقش مهد علیا، خانه قمرخانم، و….اشاره کرد.
تفریحات فخری خوروش در آمریکا
از تفریحات خانم خوروش پیاده روی و مطالعه کتاب و توربافی و نوشتن و نویسندگی می باشد. وی کتابی با نام زندگی روی صحنه را به رشته تحریر درآورده است.6 دهه در تاتر و تلویزیون و سینما بازیگری و فعالیت کرده و از بهترین های دهه سی تا هفتاد بوده است.
بازیگر قبل از انقلاب بدون شرکت در کلاس های بازیگری و بصورت استعداد ذاتی وارد این عرصه شده و از طریق پیشکسوتان و تهیه کنندگان و
فیلم سازان توانست فنون هنرپیشگی را بیاموزد.
همسر اول و دوم فخری خوروش
فخری خوروش در طول دورات زندگی دو بار ازدواج کرد. این بازیگر در سال ۱۳۲۷ با یک دبیر آموزش و پرورش ازدواج کرده و سپس بعد از فوت همسر اولش ،با جمشید شیبانی در سال ۱۳۲۷ ،خواننده و آهنگساز ازدواج کرده است.
فخری خوروش در شرایطی ازدواج کرد که دو خواهر بزرگر از خودش هنوز ازوداج نکرده بودند و مجرد بودند.
بیوگرافی جمشید شیبانی همسر دوم خوروش
جمشید شیبانی خواننده همسر دوم خوروش در ۱۳۰۴ به دنیا آمده و در ۱۲ تیر ۱۳۸۸ در لس آنجلس آمریکا درگذشت. معروفترین ترانه او سییمین بر بود و در خانواده اهل هنر و موسیقی بدنیا آمده و نوه دختری میرزا عبدالله پدر موسیقی ایران بود. شیبانی ۹ فرزند داشت و دانش آموخته هنرستان بازیگری و تربیت و فرهنگ از کالیفرنیا بوده است.
همسر فخری خوروش
مرحوم بعد از انقلاب از سال ۱۳۵۷ در لس آنجلس زندگی می کرد و در یک استودیو کار موسیقی انجام می داد و برای خوانندگانی چون ویگن ترانه سرایی و آهنگ سازی کرده بود.
او درباره ازدواجش میگوید سنم کم بود که ازدواج کردم، آن هم در شرایطی که هنوز دو خواهر بزرگ تر از من ازدواج نکرده بودند. وقتی این اتفاق رخ داد از کرمانشاه به تهران آمدم. به همین خاطر از طرف پدر و مادرم طرد شدم.
آن هم به مدت ۹ سال، به طوری که وقتی پدرم بیمار شد و برای معالجه به تهران آمد، اجازه ندادند او را ببینم و من مجبور شدم از پشت شیشه های اتاقی که در آن بستری بود او را ببینم. اما خودم یقین داشتم که مرتکب هیچ خطایی نشده ام چرا که من ازدواج کرده بودم و از آن به بعد شرایط کاری ام را همسرم تعیین می کرد نه آنان.
من در تهران معلم بودم. در همان سال ها قرار شد تا جامعه لیسانسه ها تئاتری را اجرا کنند. آنان من را برای بازی در این تئاتر انتخاب کردند. من هم موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و او هم به من اجازه داد که این کار را انجام دهم.
بازیگری برای تان جدی شد؟ – نه، اتفاقا من خیلی علاقه مند بودم که در رشته طب تحصیل کنم. زمانی هم که این کار را انجام دادم اصلا فکر نمی کردم یک روز حرفه ای این کار شوم. من حتی زمانی که دومین کارم، یعنی «دست های آلوده» را بازی کردم، «ژان پل سارتر» نویسنده این نمایشنامه را هم نمی شناختم.
وقتی «دست های آلوده» را بازی کردم کارم خیلی مورد توجه قرار گرفت، به نحوی که دکتر والا به مدت شش ماه با من صحبت می کرد تا متقاعدم کند به شکل حرفه ای این کار را انجام دهم. البته حضور در صحنه تئاتر و جاذبه های این کار هم باعث شد تا به این کار علاقه مند شوم و آن را ادامه دهم.
البته این را بگویم که پدرم به نسبت زمان خودش آدم بسیار روشنفکری بود. وقتی در بیمارستان بستری بود خیلی تلاش کردم شرایطی مهیا شود تا مداوای او سریع تر انجام شود. وقتی پدرم بهبودی کامل پیدا کرد، مادرم به او گفت: «فخری باعث شد تا تو خوب شوی.» بعد از چند روزی که به دیدن پدرم رفتم به من گفت: «شنیدم که تو باعث خوب شدن من شده ای.» من هم گفتم: «صددرصد.» بعد از این قضیه از او خواستم نمایش «بلبل سرگشته» را ببیند.
مصاحبه با فخری خوروش
در ادامه گفت و گویی از فخری خوروش را می خوانید.
آخرین بار کی به ایران آمدید؟
من همیشه بخاطر دیدن فرزندانم سالی یک بار به آمریکا می آمدم و بعد به ایران برمی گشتم.
۵ سال پیش ایران بودم اما بعد که به آمریکا برگشتم پایم شکست و به همین خاطر در این سال ها سه بار جراحی کردم.
بعد از اینکه پایم شکست در اولین جراحی در پایم پلاتین گذاشتند که بعد از مدتی پلاتین ها شل شد و مجدد عمل کردند اما بخاطر آمپولی که من به آن حساسیت داشتم ۴۸ ساعت در کما بودم.
بعد از دو سال وقتی پلاتین ها را باز کردند همان جا باز پایم شکست و من هم می گفتم اما کسی گوش نمی داد و باور نمی کردند که زمانی که پلاتین ها را درآوردند پایم شکسته.
بالاخره بعد از ۱۵ روز که با همان پای شکسته مرا به خانه فرستاده بودند مجددا بستری شدم و برای سومین بار تحت عمل جراحی قرار گرفتم.
در مجموع این اتفاق ها خیلی من را از نظر روحی ناراحت و افسرده کرد.
البته این را هم بگویم آخرین بار که از ایران برگشتم شناسنامه و پاسپورتم گم شده بود و الان شش ماه است برای تمدید پاسپورت و صدور شناسنامه جدید اقدام کردم و هر وقت پاسپورتم را بگیرم اولین کاری که خواهم کرد سفر به ایران است.
پس قصد دارید به ایران بیایید؟
منتظر تمدید پاسپورتم هستم و الان شش ماه است که درخواست دادم اما نمی دانم چرا باید اینقدر کارهای اداری آن طول بکشد. آنقدر دلم برای ایران تنگ شده که از خدا می خواهم به من عمر بدهد تا بتوانم بیایم و خاک ایران را از نزدیک بو کنم و ببینم.
این روزها اوقات را چگونه سپری می کنید؟
اول اینکه بعد از گذراندن آن عمل های جراحی خدا را شکر می کنم که زنده ام و این روزها هم که بعد از مدت ها ویلچر و واکر را کنار گذاشتم و کم کم می خواهم عصا را هم کنار بگذارم.
روزی ۲۰ دقیقه پیاده روی می کنم، کتاب می خوانم، توربافی می کنم و خاطراتم را می نویسم.
قصد ندارید خاطرات تان را در کتابی منتشر کنید؟
اتفاقا چند وقتی است که این کار را شروع کردم اما چون خاطراتم پراکنده هستند من می نویسم و یکی از دوستانم کمک می کند و آنها را تایپ می کند، بعد از نظر زمانی آنها را کنار هم می گذاریم. امیدوارم اگر زنده باشم خاطراتم را در سال آینده چاپ کنم.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید