حاتمیکیا با «موسی کلیمالله (ع)» خود را به یک چالش بزرگ دعوت کرد
قبول ساخت و کارگردانی پروژه تاریخی – مذهبی «موسی کلیمالله (ع)» از هر جهت که به آن نگاه کنیم برای حاتمیکیا یک چالش بزرگ و دردسرساز تلقی میشود. چالشی که دو تن از فیلمسازان همنسل او (مجید مجیدی و احمدرضا درویش) آنرا تجربه کردهاند، اما به آن نتیجه که انتظار میرفت دست نیافتند. حاتمیکیا از سویی واکنش مخاطبان و منتقدان را نسبت به آثار این دو کارگردان دیده بود و میدانست در صورت عدم موفقیت و یا حتی کسب موفقیت با درصد پایین با چه اتفاقی مواجه خواهد شد. از دیگر سوی حاتمیکیا پا در پروژهای میگذاشت که قرار بود در شرایطی متفاوت و با تکنیکهای جدید فیلمسازی استودیویی تولید شود. این در واقع کار حاتمیکیا را سختتر از قبل میکرد. حاتمیکیا کارگردانی میدانی بود که حالا باید وارد استودیو میشد و یک اثر عظیم را در آنجا جلوی دوربین میبرد و کارگردانی میکرد. هرجند او این شرایط را به نوعی در «ارتفاع پست» و در سکانسهایی از فیلم «چ» تجربه کرده بود، اما حساب قصه موسی و رودنیل کاملا با آنها فرق داشت و ماجرای دیگری را میطلبید. چون باید با تجهیزاتی آزمایشی به مصاف این فیلم میرفت و آن را آماده اکران میکرد.
چالش دیگر حاتمیکیا این بود که او برای نخستین بار در طول دوران کاریاش پا به پروژهای میگذاشت که قرار بود توسط اشخاص دیگری (زنده یاد فرج الله سلحشور و جمال شورجه) ساخته شود و او حالا باید به جای انان سکان این کار را در دست میگرفت. این یعنی اینکه او باید نسبت به پروژهای که از ابتدا درگیر آن میشد زمان بیشتری صرف کند تا ببیند وضعیت از چه قرار است.
ابراهیم حاتمیکیا با وجود چنین چالشهایی گام در مسیر تولید پروژه عظیم «موسی کلیم الله (ع)» گذاشت. او در طول مدت دوران حرفهای کاریاش همواره نشان داد که اهل خطر کردن و به چالش کشیدن خود است. چه آن زمانی که در اواخر دهه 60 دوربین و سهپایه را زیر بغلش زد و از وسط خاکریز به دل جامعه آمد و جنگ را در بستر اجتماع روایت کرد و چه زمانی که به دل به بوسنی زد و روایتگر یک عشق تر و تمیز در دل جنگ و کشتار صربها شد . او در نهایت با ساخت آژانس شیشهای آنهم در اوایل دولت اصلاحات خود و آرمانهایش را بیپروا به چالش کشید. حاتمیکیا در دهه هشتاد با «به رنگ ارغوان» و در اواخر همین دهه با «دعوت» ریسک بزرگی را به جان خرید؛ ماحصل اولی توقیف چندساله و ماحصل دومی حملات تند و بیپروا به او از هرجهتی بود به نحوی که از سمت خودی و غیرخودی مورد تاخت قرار گرفت.
حاتمیکیا در همه فیلمهایی که خود را در آنها به چالش کشیده و برای ساخت آنها ریسک کرده مورد هجوم قرار گرفته از فیلمهای تحسین شده «از کرخه تا راین»، «خاکستر سبز»، «آژانس شیشهای» تا «دعوت» و حتی «خروج» . اما او با قبول پروژه موسی (ع) نشان داد هنوز اهل ریسک است. قطعا وقتی کسی در این سن وسال و با داشتن چنین موقعیتی وارد یک چالش میشود که امکان شکست و پیروزی در آن در بهترین حالت ممکناش پنچاه پنجاه است، نشان از این دارد که او با تمام قوا آمده و همه تجربیات چهار دهه فیلمسازی را به کار برده تا اثری بسازد که مانند «مهاجر»، «از کرخه تا راین»، «آژانس شیشهای»، «به رنگ ارغوان» و… جریانساز شود. حالا باید منتظر نتیجه کار ماند و دید انگیزه و تجربه چهل ساله فیلمسازیاش چون عصای موسی معجزه میکند؟
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید