این ۵ شاهکار در فیلمهای ژانر علمیتخیلی باید حتما تماشا کنید!
شاید برای بسیاری از ما اینطور به نظر برشد که فیلمهای علمی-تخیلی معمولا درباره سفینههای فضایی، روباتهای هوشمند و موجودات بیگانه هستند؛ اما با یک نگاه دقیق متوجه میشویم که گاهی اوقات این فیلمهای گاهی عجیب و غریب میتوانند پنجرهای به پیچیدهترین پرسشهای فلسفی، علمی و روانشناختی نیز باشند. در برخی مواقع این بهترین فیلمهای […]
شاید برای بسیاری از ما اینطور به نظر برشد که فیلمهای علمی-تخیلی معمولا درباره سفینههای فضایی، روباتهای هوشمند و موجودات بیگانه هستند؛ اما با یک نگاه دقیق متوجه میشویم که گاهی اوقات این فیلمهای گاهی عجیب و غریب میتوانند پنجرهای به پیچیدهترین پرسشهای فلسفی، علمی و روانشناختی نیز باشند.
در برخی مواقع این بهترین فیلمهای علمیتخیلی تاریخ سینما هستند که تلاش میکنند به ما نشان دهند واقعیت چیزی فراتر از آن چیزی است که ما با چشم میبینیم؛ برای مثال «زمان» ممکن است آنگونه که ما همیشه فکر کردهایم به صورت «خطی» نباشد و شاید هوش مصنوعی روزی از ما هوشمندتر شده و بخواهد جای انسان را بگیرد!
به همین دلیل در اینجا با پنج فیلم علمی-تخیلی شگفتانگیز آشنا میشویم که هم با داستانی هیجانانگیز وهم با مفاهیمی عمیقی که به تصویر میکشندُ ما را به تفکر وامیدارند.
۱. میانستارهای (۲۰۱۴)
کارگردان: کریستوفر نولان
این فیلم مثل اغلب فیلمهای علمی و تخیلی درباره آینده است؛ در آیندهای نهچندان دور، زمین به دلیل تغییرات آبوهوایی در حال نابودی است. محصولات کشاورزی از بین میروند و توفانهای گردوغبار زندگی را برای انسانها دشوار کردهاند. کوپر، خلبان سابق ناسا که حالا کشاورزی میکند، بهطور اتفاقی متوجه نشانههایی میشود که او را به یک مرکز مخفی ناسا هدایت میکند. در آنجا پروفسور برند به او یک خبر عجیب میدهد: اینکه انسانها باید سیارهای جدید برای زندگی پیدا کنند.
به همین دیلیا یک گروه فضانوردی از طریق کرمچالهای که در نزدیکی زحل کشف شده، به سفری میانستارهای میرود. اما چالش بزرگ آنها نسبیت زمان و در واقع خطی نبودن آن است: روی برخی سیارهها، هر ساعت معادل سالها در زمین میگذرد. کوپر در این سفر با توجه به همین مسئله باید تصمیمات سختی بگیرد، از جمله اینکه باید دخترش را در زمین تنها بگذارد، آنهم درحالیکه امیدی به بازگشت ندارد. اما در نهایت او خود را درون یک بعد پنجم از فضا-زمان مییابد، جایی که میتواند با گذشته ارتباط برقرار کند. این فیلم مفاهیم پیچیدهای مثل جاذبه، سفر در زمان و به ویژه این ایده را بررسی میکند که عشق میتواند فراتر از فضا و زمان امتداد داشته باشد.
۲. ورود (۲۰۱۶)
کارگردان: دنی ویلنوو
داستان فیلم ورود همچنان که از اسمش برمیآید،درباره ورود ناگهانی ۱۲ سفینه بیگانه به نقاط مختلف زمین است. طبق معمول اغلی این فیلمها،دولت آمریکا برای برقراری ارتباط با این موجودات از دکتر لوییس بنکس، زبانشناس برجسته، کمک میگیرد. او نیز با کمک دانشمندان دیگر سعی میکند زبان بیگانگان را آموخته و رمزگشایی کند.
اما نکته عجیب و حیرتآوری در زبان این بیگانگان وجود دارد: بیگانگان زمان را مانند ما به شکل خطی درک نمیکنند، بلکه آن را دایرهای میبینند. کسی که زبان آنها را بیاموزد میتواند آینده را ببیند. لوییس با اموختن زبان آنان، ناگهان متوجه میشود خاطراتی که از دخترش دارد، در واقع مربوط به گذشته نیستند، بلکه او خاطراتی از آینده را میبیند. در این فیلم مفهوم زمان، سرنوشت و ارتباط به چالش کشیده شده و این ایده را مطرح میکند که شاید آگاهی ما از زمان، ارتباط مستقیمی با محدودیتهای زبان ما داشته باشد.
۳. بلید رانر ۲۰۴۹ (۲۰۱۷)
کارگردان: دنی ویلنوو
در دنیایی آینده، رباتهایی شبیه انسان ساخته شدهاند که به نام «رپلیکانتها» که نامیده شده و تشخیص آنها از انسانها ناممکن است! با اینحال همین رباتهای شبه انسان، بردههای بشریت هستند. شخصیت «کی» به عنوان یک بلید رانر وظیفه دارد رپلیکانتهایی را که علیه قوانینی که انسانها برای آنها گذاشتهاند، شورش کردهاند از بین ببرد. اما او در جریان یکی از مأموریتهایش متوجه میشود یک رپلیکانت ممکن است بهطور طبیعی باردار شده باشد، چیزی که عملا غیرممکن به نظر میرسد.
کی به جستوجوی این کودکی که این ربات به دنیا آورده، میرود و در مسیرش با ریک دکارد مواجه میشود. این جستوجو خود کی را نیز با بحران هویتی شدیدی مواجه میکند. آیا دکارد همان کودک افسانهای است؟ آیا خاطراتی که دارد واقعی هستند یا صرفاً برنامهریزیشدهاند؟ فیلم پرسشهای پیچیدهای درباره چیستی انسان، تأثیر خاطرات در شکلگیری هویت و اخلاقیات در هوش مصنوعی را مطرح میکند.
۴. ماتریکس (۱۹۹۹)
کارگردان: واچوفسکیها
این فیلم یکی از فیلمهایی است که موضوعش اساسا دغدغه سازندگان آن، یعنی برادران واچوفسکی بوده است. شخصت اصلی فیلم یعنی نئو، برنامهنویسی است که در دنیای هکری فعالیت دارد. او در طی هکهای متعددش متوجه میشود واقعیت آن چیزی نیست که به نظر میرسد. همین امر موجب میشود او مورد توجه عدهای خاص قراربگیرد؛ او توسط مردی مرموز به نام مورفئوس کشف میشود؛ کسی که به او میگوید تمام زندگی تجربه شده او تاکنون فقط یک شبیهسازی کامپیوتری به نام «ماتریکس» بوده است. در حقیقت، بشریت سالها پیش توسط ماشینهای هوشمند شکست خورده و حالا در خواب به سر میبرد، درحالیکه ذهن انسان درون یک دنیای مجازی قرار دارد.
مورفئوس به نئو پیشنهاد میکند به دنبال حقیقت برود. با خوردن یک قرص قرمز نئو از توهم خارج شده و خود را در دنیای واقعی مییابد، جایی که بقایای انسانهای آزاد در حال جنگ با ماشینها هستند. او یاد میگیرد که چگونه با هک کردن قوانین ماتریکس، قدرتهای فرابشری به دست بیاورد و به رهبر شورش علیه سیستم تبدیل شود. این فیلم سؤالاتی اساسی درباره ماهیت واقعیت و آزادی اراده مطرح میکند و همچنان یکی از بحثبرانگیزترین آثار علمی-تخیلی تاریخ سینماست.
۵. ۲۰۰۱ یک ادیسۀ فضایی (۱۹۶۸)
کارگردان: استنلی کوبریک
ادیسه نام خود را از یک اسطوره رومی گرفته، ادیسه در این اسطوره نام مردی است که برای یافتن پدر خود، ده سال در دنیا گم میشود. این فیلم با صحنهای آغاز میشود که نشان میدهد چگونه اجداد انسانها با کشف یک مونولیت (تختهسنگی مرموز) بهتدریج هوشمندتر میشوند. سپس، داستان به آیندهای دورتر میرود، جایی که یک ایستگاه فضایی، مونولیت مشابهی را در ماه کشف میکند.
ناسا یک گروه فضانورد را برای بررسی آن به فضا میفرستد، اما در طی این ماموریت کامپیوتر هوشمند سفینه دچار نقص میشود و علیه خدمه فضانورد قیام میکند. در نهایت یکی از فضانوردان بهتنهایی راه خود را به سوی مونولیت باز میکند و وارد بعدی دیگر از هستی میشود. فیلم در پایان، با تصویری نمادین از یک کودک کیهانی که در فضا به دنیا آمده، مفهوم تکامل بشریت را به شیوهای استعاری و فلسفی به تصویر میکشد.
هیچ دیدگاهی درج نشده - اولین نفر باشید